از وقتی کتاب های اخلاق حاج آقا مجتبی را می‌خوانم دوست ندارم هیچ‌جا از هیچ‌چیزی صحبت کنم. حتی همین متن‌های عمومی. من البته جایی از او نخواندم که به چنین کاری تشویق کند. بعد از نوشتن مطلبی با خود می‌گویم خب که چه؟ چه ومی دارد انتشارش؟ توی خودت نگه دار.

نه برای این که جلوی قضاوت ها را بگیرم بلکه به‌خاطر این که دیگری مانیفستی برایم صادر نکند تا از سر ناپختگی و بی‌تجربگی خط و مشی‌ای القا کند. وقتی اطلاعاتت را در اختیار دیگری قرار می‌دهی در حقیقت قدرت به او‌ داده‌ای. این یک اصل است که اطلاعات هرکجا باشد قدرت همان‌جاست. پس چرا وقتی می‌شود قدرت شخصیمان را تماما در دست خود داشته باشیم، با کسی شریک شویم که معلوم نیست گاهِ حرف زدن با او در چه حالت درونی‌ای بوده‌است، آیا عمیقا خیر ما را می‌خواسته، از سر دلسوزی راهنمایی نمی‌کند و یا تخصص لازم را در این زمینه دارد. مگر آن که مطمئن باشیم آدم درست و گوش درستی انتخاب کرده‌ایم.

محکم شدن سخت است. درد دارد. گاهی حتی ممکن است بیابانی بخواهی که از شدت درد و بی‌پناهی ضجه بزنی اما، آدم تازه وقتی آدم می‌شود که با خود رازی دارد.

هرچه روزها می‌گذرند بیشتر متوجه میشوی که انسان عمیقا موجودی تنهاست» و این تنهایی را هیچ هیچ موجود دیگری نمی‌تواند پر کند جز خدا.

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها