دو روز است چیز خاصی برای گفتن ندارم. یاد چیزی نمیفتم که بنویسم. فقط به ماه های پیش رو فکر می کنم و راهی که در پیش دارم. دیشب هم یک نقد درد دلانه ای نوشته بودم که پیشنویسش کردم حالا دوباره انتشارش می دهم.

دلم شور و هیجان می خواهد. مدت هاست با این کنسول های بازی خانگی بازی نکرده ایم. آخرین بار به جز کامپیوتر، سِگا بود. گاهی فکر می کنم چقدر همان ها هم خوب بودند. دوست دارم باز هم با دسته های آتاری بازی کنم. در بازی دوست دارم بیشتر ببرم، کم تر ببازم. دوست دارم وقتی گل می زنم برای حریفم کُری بخوانم تا بیشتر بخندیم. مرغابی ها را با یک تیر ناکار کنم. شورش بازی کنم. حتی قارچ خور. دوست دارم آن قدر داد و هوار کنیم که کسی تذکر بدهد پایین آدم زندگی می کندها و ما به کُری های زیرلبکی ادامه بدهیم. برای چند روز احتیاج دارم از بزرگسالی انصراف بدهم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها